۳ محکوم امروز پای چوبه دار؛ از نویسنده قاتل تا قتل مرد متأهل در ماجرای ناموسی
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۸۲۷۵۹۷
به گزارش همشهری آنلاین، نخستین پرونده مربوط به جوانی است که دهم مرداد سال۸۹ در اسلامشهر روی دختری جوان اسید پاشید. قربانی این حادثه دختری بود ۲۳ساله که بهشدت از ناحیه صورت و دست مصدوم شد و برای درمان به بیمارستان انتقال یافت.
وقتی مأموران بالای سر او در بیمارستان حاضر شدند، دختر جوان گفت: حدود ۶سال قبل با جوانی به نام مهران آشنا شدم و وقتی رابطه ما جدی شد، مهران از من خواستگاری کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: در را که باز کردم او را مقابل خود دیدم. قابلمهای کوچک در دست داشت اما تا سرم را بلند کردم، مایع درون آن را بهصورتم پاشید. ناگهان سر و صورتم گر گرفت و چشمانم سیاهی رفت. فریاد کمک سر دادم که بعد مرا به بیمارستان رساندند و متوجه شدم مهران برای انتقامجویی دست به اسیدپاشی زده است.
۱۰روز بعد از این حادثه، دختر جوان بهدلیل شدت سوختگی جانش را از دست داد و در تحقیقات پلیسی عامل اسیدپاشی مرگبار دستگیر شد. او به جرم خود اقرار کرد و معلوم شد که خودش نیز هنگام اسیدپاشی، دچار ۲۵درصد سوختگی شده بود.
وی در بازجوییها گفت: من عاشق شده بودم و دختر موردعلاقهام مرا دوست نداشت. من نمیخواستم او با مرد دیگری ازدواج کند. تصمیم بیرحمانهای بود اما اصلا در حال خودم نبودم و حالا که او جانش را از دست داده بهشدت ناراحتم.
متهم این پرونده مدتی بعد در شعبه۱۱۳ دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و به قصاص محکوم شد.اگرچه این حکم با اعتراض متهم مواجه و پرونده به شعبه۳۲ دیوان عالی کشور فرستاده شده بود اما قضات حکم را تأیید و قابل اجرا دانستند.
به این ترتیب پرونده به اجرای احکام دادسرای جنایی تهران فرستاده شد تا مقدمات اجرای حکم قاتل اسیدپاش فراهم شد. روز چهارشنبه دوم شهریورماه تاریخی بود که برای اجرای حکم خواستگار محکوم به قصاص تعیین شد و سرنوشت او امروز پای چوبه دار مشخص خواهد شد.
قتل مرد بنگاهداردومین مردی که امروز پای چوبه دار میرود، ۱۵مرداد سال۹۲ مرد بنگاهداری را بهخاطر مزاحمت برای همسر برادرش به قتل رساند و جسدش را در بیابانهای اسلامشهر رها کرد. ماجرا از این قرار بود که ۱۶مرداد همان سال، زنی به اداره پلیس رفت و خبر از ناپدیدشدن شوهرش داد. شوهر این زن بنگاهدار بود و آخرینبار برای انجام کارش از خانه خارج شده و دیگر خبری از او نشده بود.
درحالیکه جستوجو برای یافتن مرد گمشده ادامه داشت، به کارآگاهان جنایی خبر رسید که جسد مردی در بیابانهای اطراف اسلامشهر توسط چوپانی کشف شده است. مشخصات جسد با مرد گمشده مطابقت داشت و به این ترتیب مشخص شد که مرد گمشده قربانی جنایت شده است. ماموران پلیس در ادامه دریافتند که مقتول روز حادثه با مردی که قصد فروش خانهاش را داشته قرار داشته است. این مرد بازداشت شد و در بازجوییها به قتل مرد بنگاهدار اقرار کرد.
وی گفت: مدتی قبل برادرم گفت که مقتول برای همسرش مزاحمت ایجاد کرده و همین حرف او باعث شد تا آتش کینه در دل من روشن شود و تصمیم به انتقام بگیرم.
وی ادامه داد: روز حادثه با مقتول که بنگاهدار بود تماس گرفتم و به بهانه اینکه قصد فروش خانهام را دارم، وی را به محل حادثه که ساختمانی نیمهکاره بود کشاندم و در درگیری جان او را گرفتم. متهم پس از اعتراف به قتل در دادگاه محاکمه و به قصاص محکوم شد. او امروز پای چوبه دار میرود و سرنوشتش در گرو تصمیم اولیای دم خواهد بود.
نویسندهای که قاتل شداما آخرین فردی که نامش در فهرست محکومان به قصاص قرار گرفته مردی نویسنده است که جان فردی آشنا را گرفته است. ماجرای این جنایت به ۲۸بهمن سال۹۵ برمیگردد. آن روز به تیم جنایی پایتخت خبر رسید که مردی ۳۲ساله به ضرب گلوله کشته شده است.
نخستین کسی که تحت بازجویی قرار گرفت همسر مقتول بود. زن جوان گفت: صبح بود که برای انجام کارهایم سوار خودروی ۲۰۶ خود شدم و ازخانه بیرون رفتم. چون کارم طول میکشید، پسر ۲سالهام را به مادرم سپردم تا اینکه حوالی ساعت ۶بعدازظهر در اتوبان آزادگان لاستیک ماشینم پنچر شد.
با همسرم تماس گرفتم و او گفت که همانجا داخل ماشین بمانم تا برسد. دقایقی بعد رسید و درحالیکه به سمت صندوق عقب رفت تا زاپاس و جک را بردارد ناگهان مردی را دیدم که کلاه کاسکت به سر داشت و به طرف شوهرم رفت. او قصد زورگیری از شوهرم را داشت اما با هم درگیر شدند و آن مرد اسلحهاش را که داخل کاوری پنهان کرده بود بیرون کشید و به شوهرم شلیک کرد. پس از شلیک ۳گلوله فرار کرد و من با جیغ و فریاد از خودروهای عبوری کمک خواستم تا اورژانس را خبر کنند.
اگرچه این زن مدعی بود شوهرش توسط یک زورگیر مسلح به قتل رسیده اما اظهارات یک شاهد دروغ او را فاش کرد. این شاهد میگفت که مرد تیرانداز صورتش باز بود و کلاه کاسکت نداشت و اصلا زورگیر نبود. او ناگهان بالای سر مقتول رفته و جانش را گرفته بود. سرانجام با بازداشت زن جوان حقیقت فاش و مشخص شد که قاتل، خواستگار سابق این زن بوده است.
زن جوان که چارهای جز بیان حقیقت نداشت گفت: خواستگار سابقم مهدی نام داشت که مدتی با هم نامزد بودیم اما به دلایلی نامزدیمان بههم خورد و من با پسر همسایهمان ازدواج کردم. شوهرم اما اذیتم میکرد و همیشه مرا کتک میزد، حتی چندینبار تصمیم به جدایی از او گرفته بودم اما قبول نمیکرد. چند وقت قبل نام مهدی خواستگار سابقم را در اینستا سرچ کردم و فهمیدم نویسنده موفقی شده است. برایش پیامی فرستادم و به این ترتیب پس از سالها یکدیگر را ملاقات کردیم.
وی ادامه داد: وقتی سفره دلم را برایش باز کردم و او شنید از شوهرم ناراضی هستم، تصمیم گرفت او را گوشمالی بدهد اما این ماجرا به جنایت منجر شد. با افشای این حقیقت، مرد نویسنده که ۲۰جلد کتاب نوشته و بازیگر تیزرهای تبلیغاتی و استاد نقاشی نیز بود، دستگیر شد. او مدعی شد که قصد قتل نداشته و وقتی اسلحه را میخریده، فروشنده به او گفته که اسلحه شکاری و مانند تیروکمان است که حتی کبک را هم نمیکشد. پرونده این مرد پیچ و خم قضایی را طی کرده و حالا به مرحله اجرا رسیده و قرار است امروز وی پای چوبه دار برود.
کد خبر 700158 منبع: روزنامه همشهری برچسبها خبر مهم حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم حوادث ایران امروز پای چوبه دار بنگاه دار
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۲۷۵۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
درباره پل استر، نویسنده شهیر آمریکایی/ تراژدی پست مدرن
به گزارش قدس آنلاین، پل استر یکی از نویسندگان محبوب جهان بود و آثار او به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شد. نویسندهای که بسیاری او را با شاهکارش «سهگانه نیویورک» (شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته) میشناسند و من با رمانهای دلچسب «تیمبوکتو»، «سانست پارک» و «موسیقی شانس».
پل استر مثل بسیاری از نویسندگان آمریکایی علاقهمندان زیادی در ایران دارد، به طوریکه ناشرانی مانند نشر افق و چشمه، کتابهای او را با رعایت قانون کپیرایت و فاصله کمی از انتشار جهانی، در ایران ترجمه میکردند و به چاپ میرساندند.
او نخستین کتابش را در سن ۳۵سالگی و در سال ۱۹۸۲ نوشت؛ یک زندگینامه اما با روایت داستانی به نام «اختراع انزوا». دو سال بعد، سهگانه نیویورک را نوشت که سبب شد نام پل استر در محافل ادبی انگلیسیزبان مطرح شود. پس از انتشار این سهگانه، منتقدان و کتابخوانها آثارش را با جدیت بیشتری دنبال کردند.
سهگانه نیویورک، مشهورترین اثر پل استر، از سه رمان به هم پیوسته تشکیل شده است: شهر شیشهای، ارواح و اتاق دربسته؛ داستانهایی بهیاد ماندنی و اسرارآمیز که به شکلی نفسگیر، خواننده را درگیر اتفاقات خود میکنند. سه رمان کوتاه معمایی، فلسفی و کارآگاهی که شخصیت هر داستان در شهر نیویورک دچار ماجراهای عجیب و غریبی میشوند؛ اتفاقهایی که سرانجام آن جنون، سرگشتگی و بحران هویت است. این کتابها جسورانه نوشته شده و سرشار از پیچیدگیهای انسانی و عاطفی هستند.
جهان خاص «پل استر»
در ابتدا برچسب ژانر کارآگاهی را بر آثار استر گذاشتند اما با انتشار آثار دیگرش مشخص شد او نویسندهای است که جهانی مخصوص به خود دارد؛ جهانی که مهمترین مؤلفههای آن پرداختن به بحران هویت، فقر، مفهوم انزوا، شکستن فضا و زمان و تأکید او بر پدیده شانس است.
قهرمانهای کتابهای استر اغلب خود را گرفتار داستان سرنوشت یا نقشههای دیگری مییابند؛ چیزی فراتر از توان و تصورشان، چیزی که آنها را به این پرسش میرساند که
«من کیستم؟» (این ویژگی در اثر «موسیقی شانس» بسیار مشهود است) او در همه این سالها در آثارش قهرمانی خلق کرده که هر کدامشان میتواند آینهای مقابل مخاطب بگذارد و مخاطب با خواندن داستان شخصیتها به کشف خود دست پیدا کند.
اما یکی ازآثار دلچسب پل استر، رمان «تیمبوکتو»ی او است. یک داستان تمثیلی مدرن که میخواهد با بیان ساده، از معانی ژرف صحبت کند.
قهرمان داستان «تیمبوکتو» سگی به نام آقای بونز است که همراه و همدم همیشگی مردی بیخانمان از بروکلین به نام ویلی جی.کریسمس میشود. ویلی از نظر جسمانی وضعیت خوبی ندارد و همزمان با وخیمتر شدن حالش، به همراه آقای بونز به سوی بالتیمور راه میافتد. داستان سفر آنها توسط آقای بونز روایت میشود. پل استر با قرار دادن سگ به عنوان یک شخصیت داستانی، موفق شده یکی از غنیترین و هیجانانگیزترین داستانها در ادبیات آمریکا را خلق کند. این کتاب از نگاه حیوانات، دنیای انسانها را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
نوشتن از جزئیترین خاطرات
پل استر که در سال ۲۰۱۷ نامزد جایزه معتبر بوکر شد جزو نویسندگانی بود که ید طولانی در نوشتن آثار زندگینامهای داشت. او در آثاری مانند «اختراع انزوا»، «بخور و نمیر» و «خاطرات زمستان» با دقت و ریزبینی به بررسی جزئیترین خاطرات خودش دست زده است؛ از سرمای کف اتاق در ۶سالگی گرفته تا تجربه گرسنگی و فقر تا علاقه دیوانهوارش به بیسبال و موسیقی.
آقای نویسنده علاوه بر ورزش و موسیقی با دنیای سینما هم بیگانه نبود.
او خالق بیش از ۳۰اثر بود که از این میان چندین عنوان به فیلم تبدیل شدهاند که «موسیقی شانس» از آن جمله است.
استر خودش فیلمنامههایی نوشت که با فیلمنامه «دود» (۱۹۹۵) با بازی هاروی کایتل، ویلیام هرت و جیانکارلو اسپوزیتو آغاز شد. سپس همراه وانگ بهطور مشترک دنبالهای به نام «آبی در چهره» را کارگردانی کرد.
سال ۱۹۹۸، آستر همراه کایتل، سوروینو و ریچارد ادسون فیلمنامه «لولو روی پل» را نوشت و کارگردانی کرد. او سال ۲۰۰۷ در فیلم «زندگی درونی مارتین فراست» با بازی دیوید تیولیس، ایرنه جاکوب و مایکل ایمپریولی بار دیگر همین وظیفه را انجام داد.
استر در مورد ورودش به دنیای فیلمسازی گفته بود: «من بیشتر یک نویسندهام. نویسندگی کار من است. فیلمسازی برای من یک راه دیگر برای قصهگویی است».
پس از کتاب «مردم حمام خون» آخرین کتاب پل آستر که با عنوان «باومگارتنر» منتشر شده، به پروفسوری میپردازد که با خاطره تلخ مرگ همسرش مبارزه میکند. استر در زمان نوشتن این رمان با بیماریاش دست و پنجه نرم میکرد و هنگام نوشتن رمان در مصاحبههایش تأکید کرده بود این رمان شاید آخرین اثرش باشد. او گفته بود: «احساس میکنم وضعیت سلامتیام آنقدر مخاطرهآمیز است که بگویم شاید این آخرین چیزی باشد که مینویسم و اگر این پایان باشد پس با این مهربانی انسانی که به عنوان نویسنده در محافل صمیمی دوستانم احاطهام کرده، باید بگویم ارزشش را داشت».